. Postfach 100525 D-66005 Saarbrücken .Tel: 0049 681 39224 . cinema-ye-azad@T-online.de
...خب در این سالها خیلی صحبت از مهاجرت وفرار مغز ها وچیز های این طوری بود، اما در باره هنرمندان مثل اینکه قضیه عکس است یعنی در این سالها پیش از مهاجرت، برگشت داشته ایم، ابتدا سعید راد بود،بعد سعید کنگرانی و بهمن مفید وحالا هم هوشنگ توزیع...نقل از ماهنامه نسیم چاپ جمهوری اسلامی. من در باره بازگشت هنرمندان به خصوص فیلمسازان وبازیگران به ام القرای اسلامی به مناسبت های گوناگون گفته ام ونوشته ام. بارها یاد آوری کرده ام که جمهوری اسلامی هیچ نیازی به اینان ندارد، به حد کفایت وبیش از نیازش بازیگر، کارگردان ، تکنیسین سینما در اختیار دارد که به همه برنامه های نمایشی اش تمکین کنند وبرای بی آبرو ترین رژیم، آبرو کسب نمایند.پس آنها چه نیازی به هنرمندان متواری دارند ؟ چراغ سبز رژیم به این گونه هنرمندان چند دلیل دارد، شکستن سد مقاومت دیگران، کشاندن اینان به خفت وخواری وکسب یک لذت هیستریک وبیمار گونه از زبونی ودرماندگی هنرمندانی که در شرایط تبعید کلی ادعای مبارزه با جمهوری اسلامی هم داشته اند.نمونه ها بسیار است،من فقط به چند مورد آن اشاره ای گذرا خواهم کرد( اگر طالب شرح بیشتر هستید به وبلوگ سینمای آزاد وکتابهای راه کن از قندهار می گذردو یا بااجازه آقای فلینی، مراجعه کنید). پرویز کیمیاوی از فیلمسازان خلاق سینمای ایران بود، در شرایط تبعید هم خیلی آتشش تند، حتا قرار بود با سناریوی ساعدی فیلمی از جنایت های رژیم در کردستان بسازد. او با موفقیتی که برای فیلم باغ سنگی در جشنواره فیلم برلین بدست آورده بود( جایزه خرس نقره ای) وآشنایی ای که با محافل سینمایی فرانسه داشت شانس موفقیتش را در شرایط تبعید افزایش می داد.اما کیمیاوی را جوایز ریز ودرشتی که مدیران جشنواره هامثل نقل و نبات بین فیلمسازان جکومتی تقسیم می کردند فریفت واین توهم به او القاء شده بوده بود که هر کس که به اینها نزدیک شود از امتیاز های حکومتی بهره می گیرد ونیرویی که باید صرف شکستنن سدها ،ادامه کار خلاقه اش بنماید برای دست آوردن دل مقامات رژِیم هدر داد- به جمهوری اسلامی سفر کرد ودر داخل ماندگار شد.، بسیاری از ناسزاها وسرکوفت های رژِیم را هم تحمل کرد وهروقت هم که میخواست اعتراضی بکند ، بیادش می آورند که کارگردان دوره طاغوت! است وبه بهانه عضو یت در گروه اندیشمندان دفتر فرح پهلوی می توانند در چشم به هم زدن مهر مفسد فی الاض هم برپیشانی اش حک کنند.پس حقارت ها را تحمل می کرد ودم بر نمی آورد. بیشترین فشار ها هم به وی اتفاقا در همان دوران خاتمی بود تا آن حد که کیمیاوی، سیف الله داد را مسئول حذف تنها فیلمی که در مدت 10 سال اقامت در ج. اسلامی ساخت ( ایران سرای من است) می دانست.اما فیلمش را به انبارسپردندو هیچ امتیازی را نگذاشند از هیچ جشنواره ای کسب کند .در صورتیکه اگر توانایی فیلمسازی واستعداد معیار موفقیت باشد، پرویز کیمیاوی یک سرو گردن از فیلمسازان سینمای گلخانه ای بر تر بود. یک نمونه دیگر ، فیلمبرداری با نام فرخ مجیدی هم از تبعیدیان سفت وسخت بود و مقیم دانمارک که در آن جا فیلم نیمه بلند رهاراساخت ،محتوای فیلم در باره زن بازیگری است به اسم رها( شهره آغداشلو) که خودش را به دانمارک می رساند اما همسر وفرزندش در چنگال ج . اسلامی اسیر مانده اند- تحمیل حجاب اسلامی به زنان ومفاومت زن در برابر این رفتار ارتجاعی ج . اسلامی هم در صحنه هایی ازفیلم نیمه بلند سینمایی نموده می شود. در همین فیلم رها ودر صحنه های فلاش بک از دید رها( شهره آغداشلو) جنایت های رژیم، تیرباران مبارزان گنجانیده شده است. ( حالا کاری نداریم که شهره خانمی که آن چنان بر ضد حجاب شعار می داد حالا التماس می کند تا بلکه دل مقامات سینمایی دولت مهرورز را نرم کندو توبه اش را مانند همسر اندیشمندش! هوشنگ توزیع* پپذیرند) همین آقای فرخ مجیدی هم وقتی بار دیگر با آخوند ها بیعیت کردبرای نشان دادن ارادتش به رژیم ورهبر انقلاب باید می پذیرفت که فیلمردار فرزند صبح باشد ،فیلمی که ده سال است افخمی دارد می سازد وهنوز چشم دنیا به دیدار این فیلم که زندگی رهبز جنایتکاران جهان را مینمایاند روشن نشده است واخیرا هم بار دیگربا سرو صدا دنباله کار را گرفته اند، اما هیچ جا نام فیلمبردار را قید نمی کنند. ببینید اینها، هم باید به خفت وحواری تن در دهند وهم انقدر به آنها اعتنا نمی کنند که لااقل نامشان را هم اعلام کنند. می دانید ، پذیرش ننگ همکاری با آخوند ها برای فرخ مجیدی چه بهره ای داشته است؟ فیلمبرداری یک فیلم از زندگی رهبر(ره)آنهم ناتمام وبس... آقای سعید راد هم که 15 سالی می شود در ج. اسلامی سرگردان است وبار ها ،بدبختی و درماندگی تبعیدیان را در گفتگو هایش برشمرده است وی تنهایک فیلم بازی کرد (دوئل) که کارچرخان امنیتی احمد رضا درویش چرخاندش. همین نه بیش. بقیه توبه کنندگان هم سرنوشتی مشابه داشه اند ، سعید کنگرانی، رضا ژیان، محمود استاد محمد.آهوخردمند... سرنوشت وعاقبت خردادیان رقصنده را خودتان از من بهتر می دانید، نیازی به یاد آوری من نیست. اما به جرات می شود گفت هیچ کدام از هنرمندان تبعیدی که خواسته اند با طلب عفو در بارگاه خلیفه مسلمین پذیرفته شوند در حد بهروز وثوقی برای راه یافتن دردل آخوندها پایداری!! (آفرین بر آقای بازیگر اسطوره ای ما) نکرده اند، می دانیم که بازیگران سینمای فارسی در رژیم گذشته با مهر طاغوت نشان دار شده اند واگر به خواهند بار دیگر با سینمای جمهوری اسلامی کار کنند، بازگشتت وهمکاریشان نمی تواند به شیوه مسافران عادی باشد که موانعشان دز سفارتخانه های جمهوری اسلامی یا سفارتخانه های حافظ منافع، حل وفصل شود. این گونه بازیگران وقتی هم به تهران می رسند ،یکی ،دو شبه مصاحبه دیکته شده ای ترتیب می دهند واندر مضار فساد غرب که گریبان گیر خانواده های ایرانی است وهمینطور فقز وبیکاری واعتیاد!گسترده تبعیدیان قصه ها باید بسازند واحساس شادمانی کنند که پای در سرزمینی گذاشته اند که درآن نه فقر هست ونه فساد ونه یک معتاد ( این مراحل را سعید راد، سعید کنگرانی،محمود استاد محمد... واخیرا زکریا هاشمی* طی کرده اند) برخی دیگر مانند هوشنگ توزیع در همان امریکای جهانخوار مسایلشان را حل وفصل می کنند، بی سر وصدا می روند وبرمیگردند،آقای توزیع از شهرتی هم در خارج از کشور برحوردار شده است، تعهد نا نوشته اینگونه افراد، این چنین است که دیگر محتوای کارشان با مسایل سیاسی روز ایران وکلا رژیم ج.اپیوند نخورد. آیا دیگر آقای توزیع را در فیلمی به مانند فرستاده در نقش مامور جمهوری اسلامی برای ترور مخالفان، ویا نمایشی نظیر سینما رکس آبادان در نقش دادستان در فاجعه سینما رکس آبادان ( هر دو کار از پرویز صیاد) خواهید دید؟ همین آقای توزیع سالها قبل فرموده بودند که به ایران در صورتی سفر خواهند کرد که یک دولت اشتی ملی نظیر دولت محمد مصدق زمام امور را به دست بگیرد، لابد احمدی نژاد همان دولت آشتی ملی ای ایست که آقای توزیع در آرزوی حضورش بوده اند . نوعی دیگر از بازگشت هنرمندان به ایران که از برکت نزول خاتمی طراحی واجرا شده است ،کسب اجازه ورود برای هنرمندانیست که باندهای داخلی برسر پذیرش یا ردشان اختلاف نظر دارند. در حین اینکه باندی از رژیم در اندیشه این هستند که راه اینگونه متقاضیان را هموار کنند ،باندی دیگر برایشان خط ونشان می کشد . در این موارد مقدمات بازگشت برای آماده کردن جو درهمین جا فراهم می شود . نمونه ای از دوگانه گی رفتار با هنرمندان طاغوتی! را چندی قبل در مورد سفر هوشنگ توزیع وتقاضای زوج خوشبختشان شهره آغداشلو به رای العین دیدیم .هوشنگ توزیع بی سروصدا رفت وسر صحنه علی سنتوری مهرجویی هم افتخار حضور یافت وبا موقعیت ويژه ای که آقا ی مهرجویی در جمهوری اسلامی کسب فرموده اند. این حضور به نوعی همدلی با تفکر کنونی مهرجویی معنا می دهد چرا که استاد میفرمایند: (... اینجا دین وایدئولوژی مثبت بطور کلی اندیشه به مدد می رسد...اینجا سینما الهی می شود،انسانی می شود، خط دار می شود ، برعکس آنجا که فقط پلیدی وزشتی روح بشر چیره میشود. جدا شده از حرفهای داریوش مهرجویی،سر مقاله ماهنامه فیلم ویژه صد سالگی سینما)همین آقای مهرجویی در جریان شبه انتخابات اخیر سردار تیمسار قالی باف را به خاطر سوابق درخشانش در سرکوب !شایسته ریاست جمهوری دانست. اما همسر محترمه هوشنگ خان هنوز پشت مرز مانده است. البته رابط این خانم بنگاه معاملات سیاسی(به قول خودشان سخن پراکنی) بی، بی ،سی است.انگارمتنی آماده را بدست خانم دادند تا اعلام آمادگی کند که اگر در شهر به او پیشنهاداتی بشود خواهد پذیرفت. او هم بازی در فیلم های مهرجویی وعباس کیارستمی را بهانه ساخت وپاخت خودش نمایاند . در باره عباس آقای کارستمی ورفتارش که نیاز به تکرار آنچه بارها گفته ایم ونوشته ایم نیست. آنها هم که برای او یقه میدراندند وقتی وی رایش را به رفسنجانی داد وقلبش را به احمدی نژاد سپرد، داتستند که استادی وتبحر او ذر نان خوردن به نرخ روز ، از مهارت او در آفرینش فیلم بیشتر نباشد کمتر نیست. حالا شهره خانم باید منتظر بمانند تا ببیند واکنشهای باند ها. چگونه است فعلا بازی در سریال بین النهرین برای بی، بی، سی در نقش ساجده زن صدام (نقش صدام را بازیگر اسرائیلی فیلم مونیخ اسپیلبرگ بازی می کند ،کاش نقش صدام را هم می دادند به بهروز وثوقی تاشاید برای رفع مانع بازگشت ایشان هم موثر افتد) به او محول شده ،چه بسا ایفا ی این نقش، همه باند های حکومتی را موافق پذیرش ندامت نامه او بنماید. اما بهروز خان وثوقی بعد از سالها تلاش نا موفق برای به دست آوردن دل آخوندها ،با توسل به عرفان، یاهو ،یاهو گویان برگ بازی دیگری را در روزی نامه انتخاب گشوده است. شبه مصاحبه ای با سوال هایی دیکته شده را تنطیم وبرای بهروز خان تجویز می کنند. این شبه مصاحبه خیلی شبه برنامه های نمایشی ای است که در تلویزیون ج. اسلامی ترتیب داده می شود ودر حقیقت یک شوی اینترنتی/ امنیتی است. با یک تفاوت که شرکت کنندگان در آن شو ها اسیر وزارت امنیت هستند وبرای خلاصی جانشان به این گونه مصاحبه ها تن در میدهند اما بهروز خان اینجا تشریف دارند.برای بازگشت به دارالخلافه به بهانه عشق به وطن و زیارت آرامگاه پدر ومادر به اینگونه خفت وخواری ها تن در می دهند. برای اینکه به شیوه همیشگی ام به اسنادی تکیه کنم که قضاوت من بر اساس آنها شکل میگیرد به گذشته برمی گردم . 22، 23آوریل1995 هنگام برگذاری سمپوزیوم سینمای آزاد* با همکاری همراهانم در کانون فر هنگی پیوندو در شهر زاربروکن آلمان. این سمپوزیوم یکی از گسترده ترین گر دهم آیی های ایرانیان بود که تواست بیش از 300 تماشاگر در شهر های اروپا رابه این شهر کوچک بکشاند. آقای بهروز وثوقی هم یکی از میهمانان این رویداد بود. ایشان به هنگام جلسه پرسش و پاسخ در برابر چشمان چند صد تماشاگر ، خبرنگاروگزارشگر، گفتند که من به ایران تحت سلطه رژیم ج. اسلامی بر نخواهم گشت چرا که آنها نحواهند گذاشت من کاری را که خودم دوست دارم انجام دهم، این حرف با تشویق وتائید حضار مواجه شد( نوار فیلمبرداری شده این گرد هم آیی را داریم)در آن جلسه هیچ انگیزه ای در ایشان قوی تر از آزادی واستقلال هنرمند نبود . زمان گذشت ، من دیگر تماسی باایشان نداشتم . البته در سالهای اول نزول خاتمی باید منتظر وادادن جمعی از تبعیدیان می بودیم که هر کدام به بهانه ای امکانات آشتی با آخوند ها را فراهم می آورند . یکبار در ماهنامه فیلم چاپ تهران عکس کوچکی از ایشان در روی جلد چاپ شد.- ماهنامه فیلم تنها نشریه مطرح سینمایی در ایران است - تصور اولیه این بود که شاید مثلا فضا باز ترشده ومجله فیلم هم فرصتی پیدا کرده یادی از بازیگزان قدیمی بنماید. اما چرا فقط بهروز وثوقی از این موهبت الهی! بهره می برند؟ خوب وقتی نشریه را گشودم اصل ماجرا را در یافتم. محمد اطبایی نامی در دوران پر افتخار خاتمی ماموریت فریب دادن بازیگرانی که خودآماده فریب خوردن بودند را به عهده داشت وی شبه مصاحبه ای با بهروز وثوقی ترتیب داده بود با این عنوان : برای بازگشت به ایران از همه چیز می شودگذشت! .خیلی مشکل نبود که حدس زد که آقا بهروز دارد چراغ سبز نشان می دهد. اما اطبا یی در مقدمه اشاره ای به دلایل دور ماندن بهروز از وطن اسلامی داشته بود و آن شایعه همه گیر ارتباط آنچنانی با در بار را هم به میان کشیده بود . اما چرا؟ با خودم گفتم وقتی این گونه مسایل که جریمه اش سنگسار! است را مطرح می کنند که دردسر بیشتری برای آقای اسطوره می سازند ،بعدا به این نتیجه رسیدم که به عمد این مسئله را هم برجسته کرده اند تا ببینند آیا هنوز هم حساسیتی بر می انگیزد؟ در همان زمان قبل از اینکه من واکنشی به این گفتگو نشان دهم آقای بهروز وثوقی به من تلفن کردند، بعد از رد وبدل تعارف های متداول ،خود ایشان بحث را کشاندند به این گفتگو وبا ردیگر تاکید کردند که به جمهوری اسلامی تحت حاکمیت ولایت فقیه بر نخواهند گشت/ هیج صحبتی هم از دلتنگی برای وطن نکردند، ودیدار آرامگاه والدین هم انگیزه ای برای شکستن عهدشان بر نمی انگیخت. من در جواب با صراحت گفتم: اما آقای وثوقی این گفتگو وعنوان آن نشان دهنده تمایل شما به بازگشت است وایشان هم منکر شدند که این حرف ها را ایشان در گفتگو، بیان داشته اند ومن گفتم: چرا تکذیب نمی کنید؟ وجواب این بود: آخه بیچاره چاره ای نداشته خوب داخل ایرانه و...( نقل به مضمون) دیگر لارم نبود ادامه بدهم، مکالمه را قطع کردم و منتظر اتفاقات بعدی ماندم. البته این چنین تصور می شد بعد از اینکه مسئول سینمایی خاتمی کبیر !هم تقاضای ایشان رد کردندوفرمودند که سینمای ما در مسیر پیشرفت است، بازگشت امثال بهروز وثوقی برگشت به فساد وآلودگی گذشته خواهد بود/ آقای وثوقی دیگر دست برمی دارند اما ایشان در موقعیت های متفاوت دو دوره ریاست جمهوری خاتمی کذاب همین تقاضای عاجزانه را تکرار کردند( بار قبل سایت پیک تت برای باز گرداندن وثوقی فعالیت بی نتیجه ای را برنامه ریزی کرد بود) .حالا در دوران احمدی نژاد بعد از سفر موفقیت آمیز هوشنگ توزیع بار دیگر فیلشان یاد آخوندستان ! کرده است. همچنان آنچه را که بارها آزموده اند بار دیگر می آزمایند. اما بهتر است به جای اینکه مسایل بعدی وکوشش های ناکام مانده ایشان را تا این تاریخ مرور کنیم. برویم سراغ کوشش های خستگی ناپذیرشان ، برای جلب رژیم در دوان پر افتخار دولت امام زمان احمدی نژادو برای چاپ کتاب خاطراتشان در ج.اسلامی. چندی قبل آقای وثوقی این کتاب را در خارج انتشار دادندو برای دریافت اجازه انتشار به وزارت ارشاد آقای احمدی نژاد هم تقدیم کردند ، البته وقتی ویراستار کتاب یکی از جماعت دوزیستی باشد ، شانس پذیرش کتاب افزایش می یابد. اما در این مورد هم رژیم از اهداء امتیازی به وی که به خیلی ها ارزانی داشته بود اجتناب می کند. انتخاب هم در همین ارتباط به صورت سئوال این مسئله را مطرح کرد ونوشت: س: حضرتعالی کتابی در خارج از کشور منتشر کرده اید،و متاسفانه اين كتاب علیرغم غير سياسي بودن آن و رعايت كامل اصولهاي تعريف شده قوانين انتشار نتوانست در ايران اجازه نشر دريافت كند( جدا شده از مصا حبه وثوقی با انتخاب) ودراین مورد هم ، بهروز وثوقی به سادگی دست بردارد نبود در مصاحبه ای باز هم در همان بی، بی ،سی. از مقامات خواست، هر جای کتاب را مضر میدانند سانسور کنند ، هر چه خواستند کم کنند هر چه خواستند بیفزایند هر مقدمه ای که دلشان خواست اضافه کنند اما به کتاب اجازه انتشار دهند. اما دریغ که این دولت مهر ورز ، یک ذره از مهر ومحبتش را نثار اسطوره بازیگری نکرد. چندی قبل یک جلسه بزرگداشت ناگهانی برای بهروز وثوقی هم در تورنتو برگذار شد که تنها در نشریه شهروند که کمر به خدمت این گونه برنامه بسته است، انعکاس پیدا می کندوهنرمندان جمهوری اسلامی هم پیام های دوستی به این مراسم ارسال می کنند. البته میزان استقبال از آن هم مشخص نمی شود چون شهروند هم تعداد حاضران در جلسه را مخفی نگه میدارد. اما قصدواقعی این برنامه، طرح دوباره مسئله سفر وثوقی به جمهوری اسلامی است. همزمان با برگذاری این برنامه، در نشریه جکومتی انتخاب ودر یک بخش مجرا فیلمها وکارهای بهرور وثوقی -البته با تحسین وستایش-بررسی می شود وچند روز بعد هم این سایت یک تیتری باز می کند با این عنوان : بهروز وثوقی به سوال خوانندگان انتخاب جواب می دهد. اما هیچ مشخص نشده که جه سوالی را چه کسانی مطرح کردند، دو یا سه هفته هم این تقاضا روی سایت انتخاب ماند وبعد کلا به فراموشی سپرده شد، انگار داشتند سبک ،سنگین می کردند که چه بگویند ؟چه گونه بگویند ؟وچه مسایلی را زیر عنوان سوالهای خوانندگان مطرح کنند که کاربرد داشته باشد وبا تکیه برآن راه مسدود مانده آقای وثوقی هم گشوده شود؟ بعد ازمدتی این دست وآن دست کردن سرانجام یک روز اعلام شد که آقای وثوقی که به خاطر کسالت مختصر! چندین هفته قادر به جوابگویی نبوده اند، سرانجام لب به سحن گشودند وبه سئوال های خوانندگان جواب گفتند. در این نوشتار من به سئوالهای ها وجوابهای کلیدی که برای گشودن گره کار آقای وثوقی تدارک دیده شده بود،می پردازیم. قبل از اینکه گفتگوی بهروز وثوقی با انتخاب را نقل کنم برای آشنایی مختصرشمابا این جریده شریفه وتفکر والای گرداندگان آن، خط مشی انتخاب را از زبان حودشان نقل میکنم تا دریابید که چه جریان فکری ای قصد دارد آقای بهروز وثوقی را به آغوش اسلام ناب محمدی عودت دهد. ...انتخاب» رسانه دیر پای «جبهه بزرگ اصولگرایان» و تریبون باسابقه «جریان «نواندیشی دینی»...و به حق از باورمندان اندیشه های ماندگار حضرت امام(قده) و حامیان و مدافعان مقام ولایت در«ضراء و باساء» بوده و هستند .( نقل از مطلبی از سایت انتخاب) حالا برویم به سراغ شبه مصاحبه آقای وثوقی س:آقای وثوقی، انقلاب که شد شما کجا بودید؟ وثوقی:من در امريكا بودم. خروج من از ایران به خاطر انقلاب نبود. دوماه قبل از وقوع انقلاب من برای ساخت فیلمی با آقای زرین دست به آمریکا رفتم وقتی که این فیلم را بازی کردم، انقلاب شد. بعد از آن هم فکر کردم که اوضاع مناسبی برای بازگشت نیست و بدین ترتیب تا به حال ماندگار شدم. با این جواب ایشان میخواهند حساب خودشان را از حساب متواریان سالهای اول حکومت آخوندی جدا کند، اما مشخص نمی کند که چرا اوضاع برای ایشان که نه مسئله ای داشتندونه مخالف حکومت اسلامی بوده اند نا مناسب بوده است؟ در سال اول انقلاب که اکثر اعضای کنفدراسیون، مخالفین حکومت سابق با عجله خودشان رابه ایران رساندند والبته چند سال بعد اگر زنده ماندند دوباره به کشور مبدا برگشتند. این اوضاع نامناسب برای ایشان چه اوضاعی بوده است که تا زمان احمدی نژاد همچنان نا مناسب مانده است؟ س:آیا فیلم های پس از انقلاب را پیگیری می کنید؟ چه فیلم هایی را دیده ید؟ وثوقی:خيلي زياد نه چند فيلمي را ديدم آژانس شيشه اي, مارمولك و آتش بس و تعدادي ديگر كه نام انها را به ياد ندارم. انگار آقای وثوقی خودش هم فراموش می کند که بازیگری هستند که خودشان را شیفته جمهوری اسلامی وفیلمهای سینمای گلخانه ای نشان داده اندوقرار بوده با توسل به همین گونه بهانه ها دل آخوند ها رابه دست بیاورند اما میگوید: فقط چند فیلم دیده ونام اکثر آنها را هم فراموش کرده است! آقا بهروز میداند که این کارگردانان سینمای گلخانه ای خودشان وصل هستند به باندهای داخل، نام کدام را ببرد ؟ ممکن است هر نظر منفی یا مثبت در باره هرکدامشان تبدیل شوند به نوعی درد سر، پس چکار کنند؟ ترحیج می دهند اصلا منکر دیدن فیلمهای جمهوری اسلامی بشوند ، اما جوابی که به سوالی دیگر می دهد این نظر را بی اعتبار می کند. س:بهترین فیلم ساخته شده بعد از انقلاب به نظر شما کدام است؟ ج:فیلم "زمانی برای مستی اسبها" ساخته بهمن قبادی و فیلم "باد ما را خواهد برد" ساخته عباس کیارستمی. توجه فرمودید، ایشان در لیست فیلمهای دیده شده و به یاد مانده شان، نه زمانی برای مستی اسبها قرار دارد ونه باد ما را خواهد برد، اما این دو فیلم را در جایی دیگر از همین شبه گفتگو بهترین فیلم های بعد از انقلاب می دانند. البته ایشان باید از بهمن قبادی به نیکی یاد کند چون در آخرین پروژه تدارک دیده شده قرار بوده است ایشان در فیلمی از این کارگردان بازی کند. اما چرا همه اینهااز کیارستمی تعریف می کنند؟ چون ایشان تبدلیل شده است به سمبل سازش با جمهوری اسلامی، همه آنهایی که خواسته اند به نوعی راه مراوده را بگشایند به ستایش از وی وکارهایش نشسته اند، اما بهروز وثوقی در اقدامی متهورانه !،از فیلم طعم گیلاس وجایزه کن وافتخارات بسیاری که از آن بابت نصیب ما شد ،چشم می پوشد وفیلم باد ما را خواهد برد را برجسته ترین فیلم کیارستمی مینمایاند، شاید هم رویش نمی شده از فیلمی ستایش کند که کارگردانش با صراحت اعلام کرد که اهداء نخل طلا به آن، رسوایی ترور در رستوران میکونوس را به سایه کشانده است. وهمچنین شما می پذیرید که ایشان هیچکدام از فیلمهای مخملباف را ندیده باشند ویا دیده باشند ولی در یادشان نمانده باشد؟ مجله ای به نام سینما در لوس آنجلس منتشر می شد که بعد از مدتی مشخص شد که قصد اصلی اش جلب مقامات سینمایی برای در یافت امتیاز پخش ونمایش فیلمهای جمهوری اسلامی است. در نخستین شماره این نشریه دسامبر 94 گزارشی از مراسم افتتاح فیلم هنرپیشه مخملباف در لوس آنجلس چاپ شده است ،دربالای صفحه 61 این نشریه دو عکس از میهمانان ،قرار داده شده است، در یکی اراین دوعکس آقای وثوقی کنار آقای اسفندیار منفرد زاده نشان داده می شود ودرعکس دیگر آقای وثوقی انگاردارند به یکی از علاقمندان امضاء می دهند. ایا این عکس ها ،فتو مونتاژ هستند؟ نه ، آقای وثوقی شما فیلمهای مخملباف را دیده اید و خوب هم فیلمهایشان را بیاد دارید. اما می دانید که دوسال است که مخملباف با رژیم مجبوبش قهر کرده است ، پس صلاح شما بعد از مشورت با گفتگو کنندگان ایجاب می کند که نام وکار های وی رافعلا از یاد ببرید. اما نمی توان برای ورود به حریم مقدس جمهوری اسلامی تلاش کرد، اما از نظر دهی در باره فیلم های ارزشی شانه خالی کرد واین چنین است این سوال هم مطرح می شود. س:آیا فیلم های ژانر دفاع مقدس را هم دیده اید؟ آثاری مثل آژانس شیشه ای ابراهیم حاتمی کیا. نظرتان در مورد فیلم های این ژانر چیست وثوقی:فيلم آژانس شيشه اي را پسنديدم بخصوص بازي يكدست آقاي پرستويي را. البته معلوم نیست که بازی یک دست پرویز پرستویی تا چه حد می تواند به فیلم ارزش دهد اما به هرحال نظر مثبت نسبت به یک فیلم از کارگردانی که ازدل این حکومت بیرون آمده وهنوز نسبت به آن وفادار مانده برای ثبت در کارنامه بخشش مورد نیاز بوده است. همچنین می دانیم که رقیب ایشان سعید راد در فیلمی مربوط به دفاع مقدس باری کرد(دوئل) آفای سفیر ج. اسلامی در لندن فیلم را افتتاح فرمود، حالا سایت انتخاب هم در قالب یک سوال از فیلمهایی اسم می برد که با طراحی غربی های فاسد میخواهند تاریخ ایران را تیره وتار بنمایانند. البته انگار هدف اصلی اینست که اگر همه راه ها مسدود ماند به شود به توسل به این امکان برای آقا بهروز جواز مطمئن گرفت ، اتتخاب می پرسد: در دنيا به صورت بسيار جدي و وقیحانه تحريفاتي حساب شده و سياه نمايي هاي واقعي عليه تاريخ ايران در حال شكل گيريست( ببینید چه کسانی دلسوز تاریخ گذشته ایران هستند!!) ازسعي در تغيير نام خليج فارس گرفته تا ساخت فيلمهاي اسكندر و 300 براي اين منظور نياز به هنرپيشگاني با تجربه و كاركشته مانند شما را ميطلبد در صورت اظهار تمايل فيلمسازان كشور ايا حاضريد فيلمهايي از اين نوع بازي كنيد؟ ج.مسلما, و خب سينماي ايران هم اگر مشکلي نداشته باشد بايد فيلمهاي تاريخي نيز داشته باشد كه تاريخ پر بهاي ما را جهانيان بهتر بشناسند. خوب آقا بهروزبا هر شکلی بود، دراین مورد هم سرانجام بله دادند (مبارک است انشاالله) حالابدون اتلاف وقت برسیم به سئوال دیگر انتخاب. س:اخیراً در کاری از هوشنگ توزيع بازی کرده اید، استقبال چطور بود؟ وثوقی:بسيار استقبال خوبي در تمام دنيا داشتيم آقاي هوشنگ توزيع از معدود كساني هستند كه بسيار با حساب و انديشمندانه! و پرمعنا مينويسند و در اين نمايش هم توانسته بودند نقاط ضعف جامعه ايراني لس انجلس را هنرمندانه به قلم بياورند و در موفقيت اين نمايش سهم به سزايي داشتند. البته به نظر می رسد سفر بدون مانع وموفقیت آمیز هوشنگ توزیع به جمهوری اسلامی ودر دوران احمدی نژاد خود انگیزه طرح دوباره این مسئله را در آقای بهروز وثوقی برانگیخته است ، این سوال انتخاب هم همینطور بی حساب وکتاب مطرح نمی شود. باز گو کردن ضغف های جامعه ایرانی در لوس انجلس یعنی جامعه ای که آقای توزیع خود سالها از آن تغذیه فرموده بودند باب طبع جمهوری اسلامی است. اما اگر آقای توزیع در همان قالب طنز یکی از هزاران رفتار های روزانه جمهوری اسلامی را مایه کار خود قرار می داد ، برای نمونه شرفیابی کابینه احمدی نژاد به اقامتگاه موقت حضرت امام غایب درجمکران وجاده سازی برای زمان ظهور امام زمان ...آیا آقای توزیع از دولت احمدک اجازه ورود می گرفت ؟ وآقای وثوقی در این کار بازی می کرد ؟آیا سایت انتخاب در باره این کار سوالی طرح می کرد؟ آیا بهروز وثوقی، هوشنگ توزیع را تنها وبهترین نمایشامه نویس وکارگردان میدانست؟ (چشم ایرانیان استقبال کننده روشن). در این پرسش و پاسخ نمایشی بار ها مشکلی راکه آقای بهروز وثوقی برای بازگشت دارند مطرح می شود، وآقای وثوقی هم هر بار جوابی سربالا می دهد، ومعلوم نیست پس چرا نمی روند، مثل بقیه مسافران بلیط بگیرند وپرواز کنند؟ در یک جای مصاحبه پرسیده می شود: س:آیا دلیل خاصی برای عدم بازگشت به ایران دارید یا نگرانی خاصی؟ وثوقی: من نگران هيچ چيزي نيستم، اما سایت انتخاب باز هم در همین زمینه سوال طرح می کند: س:با توجه به اينكه يك هنرمند تنها رول يك شخصيت فيلمي را بازي ميكند و هيچ نوع اشكال حقوقي بر ان وارد نيست و بسياري از شخصيتهاي فيلم هاي قبل از انقلاب ... به ايران رفت و آمد ميكنند با توجه به اينكه جشن ملي سينما نزديك است ...ما شاهد حضور شما در اين جشن باشيم؟ ج:اگر دعوت رسمي بشود شايد ( چرا شاید؟) ودر جای دیگر، س:آیا تا به حال از سوی مقامات ایرانی، پیغامی برای شما فرستاد شده مبنی بردعوت از شما به بازگشت يه وطن . ج:بله دعوت زياد شده ولي اساسي نبوده(پس چرا میگویند.بادریافت دعوت رسمی هم شاید بر گردند وشاید هم نه!؟) ،انگار ایشان منتطرند رهبرمعظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای فتوایی صادر بفرمایند و رفتار واعمال مسلمانان، از نوعی که آقای وثوقی بدان مشهور بوده اندرا حلال اعلام فرمایند . حالا برویم سراغ سئوال دیگر. س:سایت انتخاب چطور است؟ وثوقی:انتخاب را می خوانم، سايت خوب و نسبتاً معتدلی است و بیشتر خبرها دست اول. البته آقای وثوقی سایت انتخاب را خوب توصیف می کنند اما چرا نسبتا معتدل؟ این سایت که برای بازگشت آقا بهروز جان فشانی می کند، چرا انقدر آقای وثوقی نمک نشناسی می کنند؟ اما خوب کار بردن واژه نسبتا یک حسن مهم دارد، که مشخص می کند علیرغم تصور سیاه بین هایی نظیر من ،این مصاحبه نمایشی نیست وآقای وثوقی با شهامت! از سایت محبوبش انتقاد می کند. در خوب بودن سایت انتخاب به خصوص اگر بتواند راه خروج از بن بست را برای بهروز وثوقی بگشاید که شک نیست، البته سایت انتخاب خبرهای دست اول هم دارد ولی خبر تمایل به بازگشت آقای وثوقی که دست اول نیست از بس مانده دیگر بوی نا گرفته است. بار نخست که بازگشت بهروز خان، مطرح شد خوب حمعی از بازیگران سینمای جمهوری اسلامی به این تصور که باز اینها می آیندو بساط قیصر بازی وممل امریکایی سازی را علم میکنند ونان آنها آجر می شود، علیه بازگشت اینگونه آرتیست ها موضع گرفتند، این بار بهروز خان برای از سرراه برداشتن اینگونه موانع هم حرف هایی دارد اول اینکه می گوید که دیگر در سن 70 سالگی قصد بازی در فیلم را ندارد، اما یادش می رود که بهمن قبادی چند ماه است برای راضی کردن مقامات به بازی وثوقی در فیلمش با آنها چانه می زند وبعد به یک سوال فرمایشی دیگر هم در همین خصوص جواب می دهد سوال می شود: س:آیا هیچ وقت دوست داشتید فیلم بسازید؟ اصلا تا به حال ساخته اید؟ وثوقی:من در بيشتر فيلمهايم به كارگردانان كمك فكري زيادي ميكردم در آن زمان به علت مشغله زياد نمي توانستم فيلم مستقلي( فیلم غیر مستقل چند تا ساخته اند؟) بسازم ولي حالا با تجربه كافي اين سالها اماده اين كار هستم. البته این اولین بار است می شنویم کسی در اثر مشغله بسیار، 50 سال فرصت فیلمسازی نداشته باشد. حالا فرض می کنیم که ایشان در ایران به خاطر مشغله زیادنتوانستند فیلم بسازند در این 28 سال تبعید هم هیچ فرصتی نداشته اند توانایی هایشان در این زمینه هم عرضه کنند وافتخاری بر افتخارات بیشمار ما بیفزایند؟ اماایشان گویا گفته بودند انقدر بیکار مانده بودند که برای پر کردن خلاءناشی از بیکاری عارف شده اند! اما نمی شود مصاحبه ای برای برگشت توبه آمیزترتیب داده شود، و برای متقاضی یک پرونده محکم ضد رژیم سابق هم تشکیل نداد، به خصوص برای بازیگری که شایعات آنچنانی همچنان مانعی شده است برای توبه اش . آقا بهروز سالها در سینمای قبل ار انقلاب در نقش های متفاوت، بازی داشتند از ممل امریکایی و صد کیلو داماد تا قیصر ودیگر فیلمهای مسعود کیمیایی، تا آنجا که من که خود در داخل و در جریان کامل سینمادر ایران چه فیلم فارسی اش،چه سینمای روشنفکرانه اش وچه سینمای حرفه اش بوده ام ،یادم نمی آید ایشان با مشکل باز دارنده ای که مربوط به اداره سانسور باشد مواجه شده باشند ، اتفاقا معرف ایشان در سینما یعنی مسعود کیمیایی ار فیلمسازانی بود که کارهایشان با مانع در اداره سانسور مواجه نمی شدوساواک هم کاری به کارشان نداشت. مشهور ترین فیلمش قیصر بدون هیچ مانعی مدتها روی اکران بود وجالب اینکه همین فیلم قیصررا در رژیم خمینی، شیخ خلخالی از اکران پایین کشید.اما من هم شنیده ام چند صحنه از گوزنها بعداز نمایش در فستیوال جهانی فیلم تهران برای اکران عمومی سانسور می شود وخوب این چه ربطی به بهرور وثوقی دارد؟ اگر هم دردسری بودکه بود ، متوجه سازندگان می شد نه بازیگران، فیلمهای توقیف شده در حکومت پیشین-جنوب شهر، مرثیه، دایره مینا، آرامش در حضور دیگران،و... ایابرای بازیگرانش دردسر ساز بود؟ (کتاب تاریخ سینمای ایران در 1200 صفحه تالیف جمال امید که با مجوز وزارت ارشاد چاپ شده وهر فیلمی که در زمان شاه توقیف ویا سانسور شده را با آب وتاب شرح داده است، شاهد ادعای من است)حالا فرض کنیم که حرف آقای وثوقی صادقانه است واقعا آقای وثوقی را به خاطر بازی ودخالتش در تهیه فیلم گوزنها میخواستند با ایجاد تصادف ساختگی بکشند. چرا ایشان تا حالا از این اتفاق که باید در ذهن ایشان تاثیر بسیار گذاشته باشد سخن نمی گفتند؟ ایشان دو ساعت تمام در جلسه پرسش و پاسخ در سمینار زاربروکن حضور داشتند اما یک کلمه اندر مصائبی که ساواک برای ایشان فراهم آورده سخن نگفتند .در جای دیگر ودر برنامه ای دیگر هم تا آنجا که من می دانم حتا در گفتگو با ماهنامه فیلم چاپ ج. اسلامی به این گونه خاطره های ناخوشایند ولی دریاد ماندنی اشاره نمی کردند. اما می بینیم در گفتگو با انتخاب چطور و با چه حرارتی این ماجرا را که خیلی شبه ماجراهای فیلمهای کانگستری تنظیم شده توصیف می کند. بگذارید از زبان خودش بشنویم: «... برای همین فیلم( منظورفیلم گوزنهاست) یک روز یک آقایی به من زنگ زد ، آدرس داد و گفت، فردا ساعت 8 صبح بیا در خانه ای در خیابان گلستان.من به آنجا رفتم، یک نفر در انجا بود.مرا در اتاقی برد که فقط یک صندلی داشت.به من گفت اینجا بنشین الان کسی که با شما کار دارد، پیدایش می شود... فرد مذکور بالاخره در ساعت6.7 آمد.یک آدم بسیار لاغر و نحیفی بود (برای تجسم منطقی تر این سکانس بهتر بود آقای وثوقی ماموررا یک مرد تنومند با چهره ای ترسناک وچشمانی نافذ تصویر می کردند نه یک موجود نحیف ومردنی) اولین سوالش از من این بود که چرا در این فیلم بازی کرده اید؟گفتم دلیل خاصی ندارد من فیلمهایی با موضوع متفاوت را بازی می کنم.او گفت : اگر در فیلمی تفنگ به تو بدهند و بگویند شاه را بکش تو می کشی؟ گفتم اگر موضوع متفاوت و خوبی داشته باشد بله این کار را می کنم.او گفت، نه خیر، اشتباه می کنی» وبعد هم البته ایشان را تهدید می کنند که در صورت تکرار آن رفتار ها -نظیر بازی در فیلم هایی نظیر گوزنها -باایجاد تصادف ساختگی به دیار عدم فرستاده می شوند. اما این مامور ساواک چقدر آزادی خواه! بوده که حتا در برابر جواب شجاعانه ! بهروز خان (اقدام به شاه کشی !) فقط به یک توضیح نرم بسنده می کند. هر چند که این سکانس تخیلی است -اما امیدواریم مقامات امنیتی جمهوری اسلامی برای قصد ایشان در دنیای واقعی هم جایی باز کنند وبه پذیرند که آقای وثوقی هم مانند آقای خانبابا تهرانی (ایشان حالا اصلاح طلب واهل صلح وصفاو نا فرمانی مدنی شده اند) قصد شاه کشی داشته اند/ نه تنها با توبه وی موافقت کنند ، بلکه برایش یک مراسم پیشواز رسمی وبا شکوه ترتیب دهند وپرزیدنت مهرورز احمدی نژاد واعضای کابینه اش که پرونده آدم کشی وجنایتشان واضح ومبرهن است در مراسم استقبال حضور پیدا کنند .گروه کر حزب الهی ها ، پاسداران، بسیجیان ودیگر میوه های انقلاب در این مراسم سرود انقلابی می کشم، می کشم آن که برادرم راکشت، را با هم بخوانند و برعظمت وجلال این مراسم بیفزایند. زیر نویس ها *خب در این سالها خیلی صحبت از مهاجرت وفرار مغز ها وچیز های این طوری بود، اما در باره هنرمندان مثل اینکه قضیه عکس است یعنی در این سالها پیش از مهاجرت، برگشت داشته ایم، ابتدا سعید راد بود،بعد سعید لنگرانی وبهمن مفید وحالا هم هوشنگ توزیع...(ماهنامه نسیم شماره 7 خرداد85) *به هیچ وجه نتوانستم خودم را با شرایط آنجا وفق دهم... همه عقیم وبیکار هستیم..چند سال پیش هم داود رشیدی و رسول صدر عاملی آمدند در صدد ساختن سریالی بودند در مورد اقامت حضرت امام در پاریس که در یک قسمت ایفای نقش کردم ونقش خودم را بازی کردم(زکریا هاشمی ،فیلم وسینماشماره 181 اسفند85) *سخنرانان سمپوزیوم سینمای آزاددر زاربروکن: فرخ غفاری، هژیر داریوش، پرویز صیاد، بهروز وثوقی، فرهاد مجدآبادی، جمیله ندایی،عباس سماکار،رضا علامه زاده، مژده فامیلی و... میهمانان دیگر، هادی خرسندی، احمد نیک آذر. ژاله پورهنگ ، علی رمضانی ، محمود خوشنام و... مسئول کانون پیونددر شورای برگزاری، نسرین بهجو *نظرهای داخل پرانتز وعلامت های (!) مربوط به من است. *لحظاتی بعد از آماده شدن این مطلب ، خبرزِیر را در سایت بازتاب رضایی خواندم: دومين جلسه كارگروه كنسولي شوراي عالي امور ايرانيان خارج از كشور. ، ، موضوع عفو ايرانيان خارج از كشور بالاي 70 سال نيز مورد بحث قرار گرفت... در صورت تصويب اين پيشنهاد در شوراي عالي امور ايرانيان كليه ايرانيان بالاي 70 سال كه شاكي خصوصي نداشته باشند، مورد عفو قرار گرفته و ميتوانند به ايران سفر كنند با توجه به اینکه آقای وثوقی هم در سن 70 سالگی هستند انگار این شورا برای رفع مشکل آقای وثوقی تشکیل شده است! اما یک وقت برای ایشان شاکی خصوصی نتراشند؟ بصیر نصيبی 12 یولی2007 زاربروکن/ آلمان |